English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7323 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
Other Matches
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
aggregate demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
at the instance of U به تقاضای
total demand U تقاضای کل
request substitution U تقاضای تعویض
at my request U مطابق با تقاضای من
national demand U تقاضای ملی
excess demand U تقاضای بیش از حد
factor demand U تقاضای عوامل
final demand U تقاضای نهائی
inelastic demand U تقاضای بی کشش
joint demand U تقاضای مشترک
market demand U تقاضای بازار
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
maximum demand U تقاضای بیشینه
request to send U تقاضای ارسال
re claim U تقاضای مجدد
giving U تقاضای رای
gives U تقاضای رای
give U تقاضای رای
application for loan U تقاضای وام
at the instance of U بر حسب تقاضای
application U تقاضای کار
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
demand for payment U تقاضای پرداخت
complementary demand U تقاضای مکمل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
effective demand U تقاضای موثر
elastic demand U تقاضای با کشش
applications U تقاضای کار
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
elastic demand U تقاضای کشش دار
demand U تقاضای خرید کالا
soft market U بازار با تقاضای خوب
rpo U تقاضای مظنه قیمت
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
derived demand U تقاضای مشتق شده
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
to request issuance U تقاضای صدور کردن
demanded U تقاضای خرید کالا
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
tax U تحمیل تقاضای سنگین
demands U تقاضای خرید کالا
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
rts U Send To Request تقاضای ارسال
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
comprehensive <adv.> U کاملا
to the full U کاملا
by all means <adv.> U کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.> U کاملا
to its full extent <adv.> U کاملا
to perfection U کاملا
to a turn U کاملا
definitely <adv.> U کاملا
to a t U کاملا
absolutely <adv.> U کاملا
in its entirety U کاملا
to the quick U کاملا
partitur U کاملا
spankings U کاملا
well <adv.> U کاملا
intoto U کاملا
spanking U کاملا
in full U کاملا
teetotally U کاملا
hand and foot U کاملا
jam-packed U کاملا پر
de- U کاملا
root and branch U کاملا
egregiously U کاملا
whole hog U کاملا
scot ant lot U کاملا
partitura U کاملا
thru U کاملا
exactly U کاملا
smack U کاملا
utterly U کاملا
smacked U کاملا
smacks U کاملا
completely <adv.> U کاملا
purely U کاملا"
open and shut U کاملا
open-and-shut U کاملا
thoroughly U کاملا"
entirely U کاملا
stone deaf U کاملا کر
absolutely U کاملا"
totally U کاملا
replete U کاملا پر
richly U کاملا"
sopping U کاملا
perfectly U کاملا"
sounded U کاملا
soundest U کاملا
sounds U کاملا
altogether U کاملا
quite U کاملا
sound U کاملا
brand new U کاملا نو
wholly U کاملا
absolutely dry کاملا
fully U کاملا
all around U کاملا
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
fit like a glove <idiom> U کاملا مناسب
close up U کاملا افراشته
close-up U کاملا افراشته
four-square U کاملا مربع
wide-awake U کاملا بیدار
outright U کاملا بیدرنگ
chock-a-block U کاملا افراشته
chock-a-block U کاملا کشیده
outrightly U کاملا بیدرنگ
wide awake U کاملا بیدار
stone broke U کاملا ورشکست
stone blind U کاملا کور
span new U کاملا تازه
point device U کاملا راست
zonked U کاملا خسته
bang on U کاملا درستوصحیح
quite seriously <adv.> U کاملا جدی
in all seriousness <adv.> U کاملا جدی
full-suspension <adj.> U کاملا معلق
come full circle <idiom> U کاملا برعکس
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
dead center <idiom> U کاملا وسط
head over heels <idiom> U کاملا ،عمیقا
put across <idiom> کاملا فهمیدن
to a T <idiom> U کاملا،دقیقا
dead even U کاملا مساوی
close-ups U کاملا افراشته
heavily armed U کاملا مسلح
broad a wake U کاملا بیدار
full blown U کاملا افراشته
down to the ground U ازهرحیث کاملا
full duplex U کاملا دو رشتهای
absolute dry U کاملا" خشک
armed to the teeth U کاملا` مسلح
air dry U کاملا خشک
identical U کاملا" برابر
kaput U کاملا شک ست خورده
full duplex U کاملا" دو رشتهای
fully automatic U کاملا" خودکار
for all the world like U کاملا` شبیه
fitting allowance U کاملا" اندازه
due U درست کاملا"
inextenso U کاملا بلند
evolute U کاملا روییده
perfectly elastic U کاملا با کشش
Recent search history Forum search
1some services are not in full force
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com